کد مطلب:304371 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:306

فلسفه ستایش و سپاس
وَ نَدَبَهُمْ لِاسْتَزادَتِها بِالشُّكْرِ لِاِتّصالِها وَاسْتَحْمَدَ اِلَی الْخَلائِقِ بِاِجزالِها، وَثَنّی بِالنَّدْبِ اِلی اَمثالِها. مردمان را برای تداوم و تسلسل نعمتها به سپاسگزاری فراخواند و به پاس فراوانی پاداش، درِ ستایش و سپاسگزاری را به روی خلایق گشود و با این فراخوانی [به ستایش و سپاس]، نعمتهای خود را دوچَندان كرد.

در این فقره از گفتار كه در قالب تعبیرهایی گویا و بدیع و برتر از بلاغت جلوه كرده است، دختر بزرگوار پیامبر(ص) به نكته های بسیار ظریف و پرشگفتی اشاره كرده است كه تأمّل در آنها - گذشته از آنكه خِرَد برانگیز است - گنجینه هایی از اصول بنیادین معارف دین و الطاف پنهان الوهیّت با این مشتی خاك را از ازل تا ابد و همچنین دست قدرت آن كارسازِ بنده نواز را در زدودن زنگار تاریكی از چهره زیبا و شفّاف و خداجوی آینه فطرت آدمی، یكجا به تماشا می گذارد و چشمه هایی از معرفت و دانایی را به سوی جانِ تشنه كام و جویای حیات پاكیزه و ابدی جاری می سازد و به سان نسیم بهاری، نشاط و طراوت می آفریند.

نكته نخست: خداوند، آدمیان را برای ثنا و ستایش خود و سپاسگزاری از نعمتهای بی دریغش، فراخوانده است كه این فراخوانی، از یك سو در ماجرای آفرینش و در معبد عالم قُدس و با حضور فرشتگان صورت گرفت؛ بدین معنا كه او را بر این اندیشه مبارك سرشت و دیارِ «اَلَسْت» را صحنه گواهیِ عبودیّت زاده آدم و ربوبیّت خویش قرار داد:

وَ اِذْ اَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ اَشْهَدَهُمْ عَلی اَنْفُسِهِمْ اَلَسْتُ بِرَبِّكُم قالُوا بَلی شَهِدْنا اَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقیمةِ اِنَّاكُنَّا عَنْ هذا غافِلینَ. اَوْ تَقُولُوا اِنَّمَا اَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَكُنّا ذُرِّیَّةً مِنْ بَعْدِهِم اَفَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ. [1] و [یاد كن] هنگامی را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذرّیه آنان را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت كه: آیا پروردگار شما نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی دادیم تا مبادا روز قیامت بگویند ما از این [امر]غافل بودیم، یا بگویند پدران ما پیش از این مشرك بوده اند و ما فرزندانی پس از ایشان بودیم. آیا ما را به خاطر آنچه باطل اندیشان انجام داده اند، هلاك می كنی؟

و از سوی دیگر، پیامبران، به ویژه قافله سالارشان را با پیامهایی ارجمند از حریم قدس به سویشان گسیل داشت تا اوّلاً، خاطره شیرین ازل را به یاد آورند:

فَبَعَثَ فیهِمْ رُسُلَهُ وَ واتَرَ اِلَیْهِمْ اَنبِیاءَهُ لِیَسْتَأدوُهُمْ مِیثاقَ فِطْرَتِهِ وَ یُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ. [2] پس هر چند گاه، پیامبرانی فرستاد و به وسیله آنان به بندگان هشدار داد تا حقّ میثاق «اَلَسْت» بگزارند و نعمت فراموش كرده را به یاد آرند.

همچنین می فرماید:

اَلَمْ اَعْهَدْ اِلَیْكُمْ یا بَنی آدَمَ اَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ اِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ. وَ اَنِ اعْبُدُونی هذا صِراطٌ مُستَقیمٌ. وَ لَقَدْ اَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلّاً كَثیراً اَفَلَمْ تَكُونُوا تَعقِلُونَ. [3] ای فرزندان آدم! مگر با شما عهد نكرده بودم كه شیطان را مپرستید؛ زیرا وی دشمن آشكار شماست، و اینكه مرا بپرستید؛ این است راه راست، و او گروهی انبوه از میان شما را سخت گمراه كرد؛ آیا تعقّل نمی كنید؟

ثانیاً، با زبان وحی نیز اجازه بردن نام پاك او و ستایش و تسبیحش را به گونه ای صریح و روشن اعلام كنند كه: ای فرزندان آدم! بنگرید تا عهد ما را كه در اَلَسْت با شما بستیم، فراموش نكنید و بسیار به یاد ما باشید و پیوسته ثنا و ستایش ما گویید:

یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذكُروا اللَّهَ ذِكْراً كَثیراً وَسَبِّحُوهُ بُكرَةً وَ اَصیلاً. [4] ای كسانی كه ایمان آورده اید، خدا را یاد كنید، یاد بسیار، و صبح و شامْ او را به پاكی بستایید.

امام زین العابدین(ع) در مناجات ذاكرین می فرماید:

اِلهی! لَو لَا الْواجِبُ مِنْ قَبُولِ اَمْرِكَ لَنَزَّهْتُكَ مِنْ ذِكْری اِیّاكَ عَلی اَنّ ذِكری لَكَ بقَدرْی لا بِقَدْرِكَ وَ ما عَسی اَنْ یَبْلُغَ مِقْداری حتّی اُجْعَلَ مَحَلّاًَ لِتَقْدِیسِكَ. خدای من! اگر پذیرش فرمان تو نبود، هرگز تو را یاد نمی كردم، در حالی كه یاد من از تو در اندازه توان من است، نه در خور شأن و منزلت تو، و هیچ گاه مرا نرسد كه جایگاه شایسته ای باشم برای تقدیس تو (هرگز مرا شایستگی تقدیس تو نیست). بِكَ عَرَفْتُكَ وَ اَنْتَ دَلَلْتَنِی عَلَیْكَ وَ دَعَوْتَنی اِلَیْكَ وَ لَولا اَنْتَ لَمْ اَدْرِ ما اَنْتَ. [5] خدای من! تو را با تو شناختم. این تو بودی كه مرا به سوی خود رهنمون گشتی و فراخواندی، و اگر تو نبودی، من تو را نمی شناختم.


بوی گل شد به چمن راهنما بلبل را

ور نه بلبل چه خبر داشت كه گلزار كجاست


بر اساس آنچه گفته شد، خدای مهربان از سرِ بنده نوازی، ساختار روحی فرزندان آدم را چنان سرشت و قالب وجودی آنان را به گونه ای پرداخت كه هر یك به قدر حقّانیت خویش كه تجلّیِ حقّ مطلق است، او را می شناسد و از او سخن می گوید و او را می خواند و نفس هستی اش، عین ستایش و تنزیه اوست. آنگاه با نامه های آسمانی، اجازه بردن نام پاك خویش را زادراهِ وصول به مقام قرب اعلام كرد. و اگر این اجازه، بلكه هدایت او به وسیله فرستادگانش نبود، چگونه و به كدام شیوه می توانستیم او را بستاییم: «اَینَ التُّرابُ وَ رَبُّ الْاَرْباب». چه نسبت خاك را با عالم پاك؟


این دعا تو امر كردی ز ابتدا

ور نه خاكی را چه زهره این بُدا؟ [6] .


به راستی كه فلسفه عالی بعثت و هدایت، آیا جز آوردن پیام اذنِ خواندن خدا و تبیین چگونگی ستایش و ثنای اوست؟ امام صادق(ع) فرمود:

نُسَبِّحُ فَیُسَبِّحُ اَهْلُ السَّماءِ بِتَسْبیحِنا اِلی اَنْ هَبَطْنا اِلی الاَرْضِ فَسَبَّحْنا فَسبَّحَ اَهْلُ الْاَرْضِ بِتَسْبیحِنا. [7] ما تسبیح و ستایش و تنزیه او می كردیم و اهل آسمان به تسبیح و تنزیه ما خدا را تسبیح می كردند، تا آن گاه كه به سوی زمین فرود می آمدیم. خدا را تسبیح كردیم. و آسمانیان به تسبیح ما، خدا را تنزیه كردند.

علی(ع) فرمود:

اِنَّا آلُ مُحَمَّدٍ كُنَّا اَنواراً حَوِّل الْعَرْشِ، فَاَمَرنَا اللَّهُ بِالتَّسْبیحِ فَسَبَّحْنا فَسَبَّحَتْ اَهْلُ الْاَرضِ بِتَسْبیحِنا. [8] .

و در سخن دیگری پیامبر(ص) فرمود:

خَلَقَ الْمَلائِكةَ فَسَبَّحْنا فَسَبَّحَتِ المَلائِكةُ، وَهَلَّلْنا فَهَلَّلَتِ الْمَلائِكةُ، وَكَبَّرنا فَكَبَّرتِ الْمَلائِكةُ، فَكان ذلِكَ مِنْ تَعلیمی وَ تَعْلیِمِ علیٍّ(ع). [9] .

آری! این اولیای معصوم الهی، اگرچه از سنخ نور بودند، رنج حضور در این جهان و زندگی درمیان این مردم را پذیرفتند، تا راه و روش بندگی را به انسان بیاموزند و با تسبیحات و ستایشهای خود، شیوه سخن گفتن با خدا را تعلیم دهند و عاشقان حقیقت و جویندگان معرفت را بهره ور سازند. خدای بزرگ، آنان را بیافرید تا فیض معرفت و پرستش و ستایش خود را به بندگانش برساند. بدین روی، امام صادق(ع) فرمود: لَوْلانا ما عُرِف اللَّهُ؛ [10] اگر نبودیم، خداوند شناخته نمی شد.

نكته دوم: اذن خداوند بر ثنا و ستایش كردن او و شكر نعمتهایش، از بزرگترین نعمتهایی است كه بشر از آن بهره مند شده است. بدیهی است اگر یاد خداوند، گوهری است كه در جهان، برتر از آن هیچ نیست: «وَ لَذِكْرُ اللَّهِ اَكْبَرُ»، اذن و اجازه جاری ساختن آن بر زبان و نشاندن آن بر دل نیز، شكوهمندترین نعمت خواهد بود. امام زین العابدین(ع) فرمود:

و مِنْ اَعْظَم النِّعَم عَلَیْنا جَرَیانُ ذِكْرِكَ عَلی اَلْسِنَتِنا وَ اِذْنُكَ لَنا بِدُعائِكَ وَتَنزیهِكَ وَ تَسْبیحكَ. [11] و از بزرگترین نعمتها بر ما، جاری بودن نام تو بر زبانمان است؛ مجاز بودن ما بر خواندن و پرداختن به تنزیه و ستایش تو.

وَ اِذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْكُمْ اِذْ اَنْجاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ... وَ اِذْ تَاَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَاَزیدَنَّكُمْ. [12] و [به خاطر بیاور] هنگامی را كه موسی به قوم خود گفت: نعمت خدا را بر خود به یاد آورید، آنگاه كه شما را از فرعونیان رهانید،... و آنگاه كه پروردگارتان اعلام كرد كه اگر واقعاً سپاسگزاری كنید، [نعمت] شما را افزون خواهم كرد.

در این آیات، اذن و اجازه بر خواندن خداوند و پاس داشتن حریم نعمتهای او را به سان رهایی از شكنجه های فرعونیان - كه با زشت ترین شیوه ها همراه با خواری و ذلّت، طعم عذاب را به ذائقه آنان می چشانیدند و برای تضعیف مبارزانشان، پسرانشان را سر می بریدند و دخترانشان را زنده نگه می داشتند - یكی از نعمتهایی می داند كه در پرتو لطف و مهرِ خود، نصیب بنی اسرائیل كرده و یادآوریِ خاطره این نعمت را از آنان می طلبد.

نكته سوم: ثنا و ستایش خداوند و سپاسگزاری از نعمتهای او با انبوهی و تسلسل آنها چنان درآمیخته است كه گویی یگانه وسیله وثیق برای افزونی و دوام نعمت، ستایش خدا و سپاسگزاری از نعمتهای اوست: «لَئِن شَكَرْتُم لَاَزیدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ انَّ عَذابی لَشَدید».


شكر نعمت، نعمتت افزون كند

كفر، نعمت از كفت بیرون كند


تا تو را چو شكر گویی بخشد او

روزَكی بی دام و بی خوفِ عدو


شكر نعمت خوشتر از نعمت بود

شُكرباره، كی سوی نِقْمَت رود


شكر، جان نعمت و نعمت چو پوست

زانكه شكر آرد تو را تا كوی دوست


نعمت آرد غفلت و شكر، انتباه

صیدِ نعمت كن، به دامِ شكرِ شاه [13] .


علی(ع) فرمود:

اَلْحَمْدُ للَّهِ الْواصِلِ الحَمْدَ بِالنِّعَم وَالنِّعَمَ بِالشُّكرِ. [14] سپاس، خدای راست كه ستایش را به نعمتها پیوسته می دارد و نعمتها را به سپاس، وابسته.

در سخن دیگر فرمود:

اَلْحَمْدُ للَّهَ الَّذی جَعَلَ الْحَمَد مِفْتاحَاً لِذِكْرِهِ، وَسَبَباً لِلْمَزیدِ مِنْ فَضْلِهِ وَ دَلیلاً عَلی آلائه وَ عَظَمَتِهِ. [15] سپاسْ خدای را كه حمد و ستایش را برای گنجینه ذكرِ عظمتِ خویش، كلیدی، برای افزونی بخشش های خود، ابزاری، و بر شناختن داده ها و شوكت خود، دلیلی قرار داد.

و به مناسبت دیگری فرمود:

اِذا وَصَلَتْ اِلَیْكُمْ اَطْرافُ النِّعَمِ فَلا تُنَفِّرُوا اَقْصاها بِقِلَّةِ الشُّكْرِ. [16] چون طلیعه نعمتها به شما رسید، با ناسپاسی دنباله آن را مَبُرید.

همچنین در جای دیگر فرمود:

اِحْذَرُوا نِفارَ النِّعَمِ فَما كُلُّ شارِدٍ بِمَرْدُودٍ. [17] از رمیدن و گریختن نعمتها بترسید كه هر گریخته ای باز نخواهد گشت.

نتیجه این كه در یك نگاه كوتاه و گذرا بر این فِقره پراهمّیت، به نكته های ظریف و نابی بر می خوریم كه عمده ترین و بنیادی ترین عناصر زمینه ساز شخصیّت معنوی و انسانی جامعه اسلامی در حوزه تعلیم و تربیت دینی و معارف الهی است؛ و دریغا كه توده انبوه مسلمانان، از این همه سرمایه های معنوی و كرامتهای انسانی كه جوشیده از منبع لایزال دانایی و معرفت است و می خواهد تا خاكیان را بر معراج معرفت بنشاند و به ساحت خورشید حقیقت برساند، غافل اند و به محبّت و عشق و شور صوری، بسنده كرده اند.


[1] سوره اعراف، آيه 173 - 172.

[2] نهج البلاغه، خطبه 1.

[3] سوره يس، آيه 62 - 60.

[4] سوره احزاب.

[5] مفاتيح الجنان، دعاي ابوحمزه ثمالي.

[6] مثنوي، دفتر ششم، بيت 2319.

[7] بحارالأنوار، ج24، ص87.

[8] همان، ص 89 - 88.

[9] همان، ص 89 - 88.

[10] همان، ج 26، ص 247.

[11] مفاتيح الجنان، مناجات الذاكرين.

[12] سوره ابراهيم، آيه 7و6.

[13] مثنوي، دفتر سوم، بيت 2895-2897.

[14] نهج البلاغه، خطبه 114.

[15] نهج البلاغه، خطبه 156.

[16] همان، حكمت 13.

[17] همان، حكمت 238.